اقا مهدیار مامان اقا مهدیار مامان ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

کوچولوی مامان دوست دارم

رفتن به ازمایشگاه

 صبح بخیرفسقلی مامان من و بابایی صبح امروز ساعت حدود ٨:٣٠ رفتیم ازمایشگاه لرزاده ،مامانی ازمایش خون دادم . جوابش امروز ساعت ٥ حاضر میشه .قرار شد خودم برم بگیرم . ی جورایی خیالم راحته ک جواب همونیکه میخوام . اما از طرف دیگه میترسم همه اینا ی توهم بوده باشه . میخوام امیدواری به خودم ندم ک بعدا اگر....... اما نمیتونم همش دلایلی تو ذهنم میاد ک حضورت رو بیش از پیش باور میکنم. امروز میخوام حسابی خودمو تا بعداز ظهر مشغول کنم تا ساعتا برام سخت نگذره. « خدا کنه امروز خوب تموم  شه , نه زود »    چ حس شیرینی میتونه باشه وقتی بفهمی داری مادر میشی .   خدا جون یعن...
1 آبان 1392

نگرانی

سلام عزیز دلم خوبی مامانی؟در چ حالی؟دل مامان برات ی ذره شده . دیگه فردا میخوام برم ازمایشگاه ,خسته شدم  انقدر انتظار کشیدم و نگران بودم . البته بی بی چک استفاده کردم خط دوم کمرنگ بود .نمیدونم  تو دل مامان اومدی یا نه همین اذیتم داره  میکنه . نگراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانم میترسم ,میترسم برم و جواب منفی باشه اونوقت خیلی ناراحت میشم . ابنباتم برا م دعا کن . امیدوارم اومده باشی تو دلم . اخه پس فردا تولد بابا مهدیته دوست دارم امسال بهترین کادو  رو بهش بدم: « بابا شدنش » ...
1 آبان 1392